اولین مریضی من
فردای روزی که من ٥ ماهم تموم شد رفتیم تهران آخه همیشه ٢٨ صفر شله زرد پزون داریم و بابام هم همیشه سعی می کنه به اون مراسم برسه. من و مامان و بابا و دایی منصور با ماشین ما رفتیم تهران. توی راه خیلی خوش گذشت آخه توی کل مسیر من توی صندلی مخصوص خودم خواب بودم و فقط یه نیم ساعتی بیدار شدم و بازی کردم (مامانم میگه!). ١٠ روز اونجا بودیم! شله زرد طبقه پایین پخته می شد و همه مدام بین این دو طبقه در رفت و آمد بودن، از جمله من که بغل هرکی می شدم میرفتم پایین و اتفاقاً اون روز هوا سرد شده بود. این هوا به هوا شدن های من توی پله ها همانا و سرماخوردن من همانا! ١٣٩١/١٠/٢٣ (٥ ماه و ٨ روزگی) الان چند روزیه سرما خوردم. اولش با چند تا سرفه ک...